ه           برترین روایت: حفص بن سلیمان  -  بهترین قرائتاستاد منشاوی

ه        پایگاه حاوی مطالب متنوع و جدیدی مانند: برتری روایت خفص و برتری قرائت منشاوی

ه    موضوعات مختلف اعتقادی، احکام، خانواده و ... با صدای استاد منشاوی و همراه با تصاویر مرتبط 

    ه  محیط زیست در قران کریم و مضرات کاشت درختان بیثمر وارداتی و... برای اطلاع از آخرین مطالب اینجا کلیک کنید

زیرمجموعه موضوع
1- تقوا، اخلاق، بصیرت [23]
فهرست اصلی پایگاه
اصلی » مقالات » منشاوی 1- اخلاق فردی » 1- تقوا، اخلاق، بصیرت

ادب با دیگران مخصوصا در نامه نگاری

بسم الله الرحمن الرحیم

ادبه مع الاخرين

 استاد محمد صدیق منشاوی 16 اخلاق شخصی احترام و محبت به دیگران

احترام و ادب مقابل دیگران

بسم الله الرحمن الرحیم

ادبه مع الاخرين

 استاد محمد صدیق منشاوی 16 اخلاق شخصی احترام و محبت به دیگران

احترام و ادب مقابل دیگران

احترام به مقام پدر

وحيث كانت تربية الشيخ تربيه ايمانيه تربى فيها على حب القرأن وعلى حب المساجد فقد حرص على بناء مسجد أسماه بأسم والده الشيخ صديق والذي أقتتحته الحكومه المصريه عام 1965 وقرأ الشيخ محمد في أفتتاحه من سورة التوبه ((أنما يعمر مساجد الله.....)) وذلك الى جانب مسجده بسوهاج = مسجدی را بنا کرد و بنام پدرش مسجد شیخ صدیق منشاوی نامید و خودش نیز در افتتاح مسجد سوره مبارکه توبه انما یعمر مساجد الله ... را تلاوت کرد

 

پدرش شیخ صدیق منشاوی در مراسم افتتاح مسجد فرزندش که به نام پدر نامیده دو زانو نشسته است و به تلاوت دلنشین فرزند دلبندش محمد از آیاتی از سوره مبارکه توبه گوش فرا می دهد_ در ذهن این پدر داغدیده که داغ فراغ احمد 20 ساله اش را دیده است چه می گذرد؟ اکنون دیده به چهره فرزند ارشدش محمد دوخته است که زمانی به زیر خاک رفتن این چهره و خاموش شدن صدای حزینش باقی نمانده است

 

ادب و احترام شیخ محمد صدیق منشاوی به مقام استاد

تولاَّه الشَّيخ محمد سعود، فأتمَّ معرفة علوم القرآن والقراءات وهو في سنّ الثَّانية عشرة، والَّذي فجَّر ينابيع الصَّوت الجميل والخشوع من لسانه وقلبه، وكان لتربية الشَّيخ مسعود أثرُها، ممَّا دعا الشَّيخ محمَّدًا لتسمِية ولده على اسْم الشَّيخ لمحبَّته له واحترامِه لجانبه = بخاطر احترام به استادش شیخ محمد سعود نام پسر ارشدش را محمد سعودی نامیده است

 

-------------------------

نامه های مؤدبانه و محترمانه حتی به کم سن و سالان

نامه های مؤدبانه و محترمانه شیخ منشاوی به نوجوانی دبیرستانی

إلاَّ أنَّ المنشاوي لم يتفرَّغ للتَّأليف والكتابة وقد اطَّلعت له على رسالة بخطِّ يده تدلُّ على أسلوب رائق بديع، وقدرة فائقة على التَّصوير والتَّوضيح - ولكنَّه تفرَّغ طوال حياتِه إلى التَّربية والتوجيه لأفْراد أسرته ولمجتمعه ولمستمعيه، من خلال ترْتيله وتَجْويده الَّذي حظِي بالقبول من لدُن جَميع الشَّرائح = با اینکه منشاوی اهل تألیف و نویسندگی نبود اما نامه هایی که به خطش هست دلالت از اسلوب بدیع و برجسته است

إلى بلاد الرافدين: في عام 66 وجَّه إليه الأخ الأستاذ حلوق في رسالة خطيَّة دعوةً للقراءةِ في مساجِد بغداد، في رسالة تَحمل مشاعر الودّ والاحتِرام، وتتضمَّن أسلوبًا رائعًا في التَّعبير والإنشاء بها، أسلوب أهل القُرآن، وتواضُع الكِبار = بلاد رافدین- سال 1966 برادر استاد خلوق طی نامه ای از شیخ محمد صدیق منشاوی به عراق دعوت می کند

 

جواب نامه استاد خلوق یاسین به عراق که در آن زمان نوجوانی دبیرستانی بوده است که از او دعوت کرده به عراق سفر کند

 

 

 

تحیاتی و احترامی راجیا لکم صحة و سعادة

تحیاتم و احترامم صحت و سعادت برای شما آرزو دارم

وبعد وصلنی خطابکم الکریم و أشکر للأخ الکریم شعوره النبیل سائلا الله ان یجمعنی فی القریب وأنتم فی أسعد حال

و بعد نامه گرامی شما رسید و از برادر بزرگوارم را برای این شعور و هوشمندی شکر می کنم

أخی اما بعد سبب مجیئی العراق فاننی فی کل عام تخیرنی وزارة أوقاف الجمهوریة العربیة المتحدة فی اختیار أی بلد اسلامی و عربی فاختار لنفسی فی کل عام قطر و فی العام الماضی قد أخترت زیارة العراق و... حال بینی و بین تحقیق هذه الأمنیة ظروف منقضی و ان شاءالله قریبا أزورکم فی بلدکم الشقیقة

برادرم اما بعد در باره سفرم به عراق، وزارت اوقاف جمهوری عربیه متحده (زمانی سه کشور مصر و سوری و اردن متحد بودند) مرا در سفر به هر کشور اسلامی و عربی مخیر کرده است من همه ساله سفر به قطر را برای خودم انتخاب کردم و در سال بعد سفر به عراق را انتخاب کردم و(خوانده نشد) امیدوارم در شرایط منقضی این آرزو محقق شود و ان شاءالله بزودی شما را (خلوق) را در کشور برادر زیارت کنم

أما عن سنی فأننی من موالید 20 ینابر 1920 و بدأت القرآن فی المحافل فی سن الحادیة عشرة من عمری و أول سورة قرأتها فی الأذاعة سورة لقمان

اما در باره سنم، من متولد 20 ینابر 1920 هستم و از سن 11 سالگی تلاوت را در مجالس شروع کردم و اولین سوره ای که در رادیو تلاوت کردم سوره لقمان بود

و أما الاخ الکریم طلبه و هی صورتی مرفقة بهذا الخطاب

اما برادر بزرگوارم عکسی از من خواست که همراه با این نامه فرستادم

ختامها بقبول شکری و احترامی و خالص تحیاتی

و در خاتمه نامه تشکرم و احترامم و خالصانه ترین تحیاتم را بپذیرید

محمد صدیق المنشاوی 8/5/64

 

 

 

 

 

صورة تهدی ... الاخ الکریم السید خلوق یاسین رمزا للحب و الاخلاص

محمد صدیق المنشاوی 8/5/64

= عکسی که هدیه شده به برادر بزرگوار آقای خلوق یاسین که رمزی باشد برای محبت و اخلاص

 

استاد خلوق بخاطر امتحانات نیمه سال نتوانست در مدت 10 روز شیخ را ملاقات کند

لي سئوال الاستاذ خلوق.... هل رايت الشيخ محمد في اثناء زيارته بالعراق؟

خلوق ياسين: في الحقيقة وقت تواجده بالعراق كنت مشغول بإمتحانات نصف السنه وفي آخر يوم إمتحان كنت ذاهبا لمقابلته بالفندق ,, وأنا في طريقي إليه شاهدت سيارة مرسيدس موديل 1963 سوداء وجنب السائق شيخ مصري يشبه المنشاوي وأكنت شبه متأكد بأنه هو فعدت للبيت وأجلت مقابلتي له في اليوم التالي ,,, ولكني علمت بسفره عائدا لمصر مع الأسف. = سئوال از استاد خلوق یاسین .... آیا در عراق شیخ محمد را دیدار کردی؟

خلوق یاسین: در حقیقت زمانی که شیخ در عراق بود من مشغول امتحانات نیمه سال بودم و در آخرین روز امتحانم به هتلی که شیخ اقامت داشت رفتم اما در راه اتومبیل مرسدس مدل 1963 سیاه رنگی که کنار راننده شیخ مصری شبیه به منشاوی نشسته بود را دیدم و تقریبا یقین دارم خودش بود لذا به منزل بازگشتم و قرار گذاشتم فردا به ملاقاتش بروم ، و لکن متأسفانه متوجه شدم به مصر بازگشت

-----------------------

نامه شیخ منشاوی در اوج شهرت جهانی انگار به شخصیتی بسیار والا و بالاتر از خودش نوشته نه به نوجوانی دبیرستانی این نامه کسی است که دعوت وزیر فرستاده رئیس جمهور را قاطعانه رد می کند و می گوید : « چرا عبدالناصر به تلاوت قرآن از منشاوی شرف نیابد» و می گوید رئیس جمهور عبدالناصر خطا کرد نزد من برترین فرستادگان را فرستاد

جالب است وقتی شیخ منشاوی به عراق می رود استاد خلوق که نوجوان دبیرستانی بوده موقع امتحاناتش بوده و حتی یک بار هم به دیدن منشاوی نرفته و بعد از تمام شدن امتحاناتش به هتل محل اقامت شیخ رفته و در راه دیده سورا اتومبیل می رود که بعد شیخ شاید بخاطر شروع بیماری و یا دلیل دیگر بعد از 10 روز اقامت در عراق به مصر بر می گردد و استاد خلوق موفق به دیدار شیخ نمی شود

و نامه های بعدی را به شیخ می فرستد و از شیخ می خواهد تلاوتهایش را شرح بدهد

که شیخ این نامه را در جواب استاد خلوق نوجوان می نویسد

 

 

4/10/65

الأخ المحترم خلوق یاسین برادر محترم خلوق یاسین

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته أنتم؟ أن تکونو والأخوان علی اتم صحة و سعادة

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته شما و برادران در اتم صحت و سعادت باشید

و بعد للعلم بایة عدد التسجیلات بالاذاعة و التلفیزیون فهم 15 خمسة عشر تسجیلا کذالک سورة غافر فهی ایضا مسجلة بالاذاعة و التلفیزیون

و بعد در باره تعداد ضبط ها در رادیو و تلویزیون (منظور تعداد ضبط در عراق بوده) تعداد 15 ضبط بوده همچنین سوره غافر هم رادیو و هم تلویزیونی ضبط شده

أما بعد عدد القرآن بالذاعة بالجمهوریة العربیة المتحدة فان اذاعتنا قد منعت اذاعة القرآن بغیر روایة حفص فی قراءة الاسبوعیة والکل؟ لان المسئول الذی یحضر التسجیلات لیس بقاری؟ بحفظ القرآءت

اما در باره تعداد ضبط در رادیو جمهوری عربی متحده، رادیو ما رادیو قران را به غیر روایت حفص از عاصم را منع کرده و کل برادر مسئولی که ضبط ها را حاضر می کند قاری نیست که قرائات را حفظ کند؟

و أما بعد ...؟ للقرآن الکریم فی هذا العام فی أی بلد فانه لم ....؟ الی الان

واما بعد قران کریم در این سال در کشور هنوز ... (شاید منظورش این بوده هنوز کشوری را برای سفر انتخاب نکرده)

و امنیتی أن اراکم و أنتم علی احسن حال و آرزویم این است که شما را در بهترین حال ببینم

و ختاما بقبول تحیاتی و احترامی و در پایان تحیاتم و احترامم را قبول کنید

محمد صدیق المنشاوی

 

 

 

تبسم در جواب انتقاد

 المقرئ الحافظ خليل اسماعيل قال كنت اسير ببغداد فاذا اسمع المنشاوي يقرأ فقلت هذا تسجيل فاذا المنشاوي نفسه يقرأ الشعراء قراءة بديعه لما انتهى جلست بجانبه قلت له لماذا تكرر الايات فابتسم وكانت الابتسامه لاتفارقه كما يقول الحافظ = قاری حافظ خلیل اسماعیل نقل می کند: در بغداد بودم دیدم صدای منشاوی می آید فکر کردم ضبط است ناگاه متوجه شدم خود منشاوی تلاوت می کند تلاوتش که تمام شد نزدش رفتم و از شیخ پرسیدم چرا آیات را تکرار می کنی؟ تبسم کرد که تبسم از لبانش دور نمی شد

----------------------------

متواضعانه وقت خودرا به شیخ راغب مصطفی غلوش می دهد
يقول الشيخ راغب مصطفى غلوش: ( .. وسنة 1965م وبعد التحاقي بالإذاعة بثلاث سنوات جاءني خطاب بموعد التسجيل بأستوديو الإذاعة بالشريفين وبالخطاب تحديد الموعد من 12 ظهراً إلى الواحدة. في نفس اليوم ارتبطت بمأتم بالمنوفية .. فذهبت إلى الإذاعة قبل موعدي بساعة كاملة حتى أتمكن من الانتهاء من التسجيل بسرعة نظراً لارتباطي بمأتم ففوجئت بالمرحوم الشيخ محمد صديق المنشاوي يدخل الأستوديو قبل أن أجلس للتسجيل لأنه كان حاجزاً في نفس الوقت قبلي بساعة فقال لي حجزك الساعة كم يا شيخ راغب ؟ قلت له بعد ساعة, ولكن ظروفي كذا وكذا. فقال للمسئول عن التسجيل : نظراً لظروف الشيخ راغب أرجو تأجيل حجزي إلى غد أو بعد غد ودعا لي بالتوفيق في التسجيل وفي السهرة . وانصرف الرجل مبتسماً بعد ما ترك لي وقته كاملاً . ومرت الأيام ورحل فضيلته يحمل معه ما بقي من فضيلة اتّسم بها جيل كامل من العمالقة الأبرار بالقرآن وأهله =

شیخ راغب غلوش نقل می کند: «سال 1965   سه سال بعد از اینکه در رادیو به عنوان قاری پذیرفته شدم دعوت نامه ای از رایو برایم آمد که 12 ظهر تا 1 ضبط تلاوت در رادیو همان روز در منوفیه هم عزا دعوت بودم یک ساعت زودتر به رادیو رفتم شاید بتوانم برنامه ام را انجام دهم که ناگهان با شیخ منشاوی مواجه شدم که وارد استودیو می شد وقتی مرا دید از من پرسید شیخ راغب ضبط برنامه ات چه ساعتی است؟ (انگار شیخ منشاوی متوجه شده بود که شیخ راغب دوست دارد ساعت او را بگیرد) گفتم برنامه ام ساعت بعد است و لکن مشکلم چنین و چنان است و همزمان در منوفیه دعوت هستم. که استاد منشای به مسئل ضبط گفت: به خاطر مشکل شیخ راغب برنامه مرا فردا یا پس فردا به تأخیر بیندازید سپس هم برای توفیق در ضبط رادیویی و هم برای برنامه شبانه ام در منوفیه مرا دعا کرد. در حالیکه همه وقت خود را به من داده بود با چهره ای متبسم و خندان رادیو را ترک کرد. سپس بعد از مدتی کوتاه از دنیا رفت و به همراه خودش تمام فضیلت و بزرگی  را که بزرگان اهل قرآن دارند را برد.

---------------------------

قرائت کوتاه همراه با سایر قاریان کوچکتر

يقول القراء ان الشيخ المنشاوى لو كان دعى معه احد القراء الصغار فانه كان لايقرا كثيرا وكان يتعمد ان تكون تلاوته عادية وذلك لكى يعطى الفرصة للقارئ الاصغر او الاقل شهرة
فبالله عليكم هل مازالت هذه الاخلاق موجودة بيننا ؟!! = قراء می گویند زمانیکه شیخ مشناوی با قاریان پایین تر از خودش دعوت می شد کم تلاوت می کرد و سعی می کرد تلاوتش عادی باشد و زیاد فنی تلاوت نمی کرد که برای ان قاری محالی فراهم شود

 

(این موضوع از لقاء مشهورش در عراق مشهود است که فقط دو تلاوت کوتاه دارد آنهم بسیار معمولی تلاوت کرده و تمام وقت را در اختیار عبدالرحمن توفیق قاری و تواشیح خوان عراقی قرار می دهد و حتی با گفتن جمله «عبدالرحمن توفیق دا نعتبره مصریا عبدالرحمن توفیق را مصری محسوب می کنیم» او را تشویق می کند و وقتی عبدالرحمن توفیق از او می خواهد نصیحتش کند می گوید: «بغیر حاجة الی نصح نیازی به نصیحت نیست» و نیز تواشیح طولانی او را به دقت گوش می دهد و در همه فقراتش با گفتن هلاهلا و سایر کلمات تشویقی او را تشویق می کند انگار عبدالرحمن توفیق قاری مشهوری است که شیخ منشاوی شیفته اوست)

-----------------------

 

 

 

 

مزاح شیخ طوخی کم سن و سال با شیخ محمد صدیق منشاوی

 

تواضع و ادامه تلاوت عبدالرحمن توفیق

ابراهيم 23-41 من جامع 14 رمضان في بغداد 1965
أن الشيخ رحمه الله بدأ من آية تتحدث عن الجنة .. وختم بقول الله تعالى "ربنا اغفرلى ولولدى وللمؤمنين يوم يقوم الحساب" فهى آية رحمة ... بخلاف القارىء عبد الرحمن التوفيق والذى كان يقرأ قبل أن يشرع رحمه الله فى القراءة والذى توقف عند آية عذاب ..ملاحظة هامة اخرى ...وهى تواضع الشيخ رحمه الله ...فقد قبل ان يكمل تلاوة قارىء آخر ..بدون أى غضاضة منه!! حيث يذكر المذيع بعد أن يبتدئ النقل بتلاوه للقارئ عبد الرحمن توفيق ( والآن نكمل التلاوه مع الشيخ محمد صديق المنشاوي ) وهذه الجمله مع ( نصف تلاوه ليوم الجمعه ) لا يقبلها أي قارئ آخر بمستوى المنشاوي لولا تواضعه رحمه الله حيث لم يتطرق لهذه الحاله (ثقه بالنفس) رحم الله الشيخ محمد صديق المنشاوى ...فليس من المعقول أن يقرأ قارىء القرآن الكريم بهذه السلاسة .. ولا يكون على خلق حسن - نسخة اولى = سوره ابراهیم در عراق سه نکته دارد اول اینکه عبدالرحمن توفیق که قاری قبل از شیخ منشاوی است روی آیه عذاب ختم می کند برخلاف منشاوی که از آیه رحمت شروع و به ربنا اغفر لی لوالدی ختم می کند

نکته دوم تواضع شگفت منشاوی است که قبول کرده نیمی از تلاوت جمعه را تلاوت کند و بعد از عبدالرحمن توفیق تلاوت کند که این رفتار از کمتر قاری سر می زند

نکته سوم حفظ و تسلط به تلاوت است که از آیات نصفه تلاوت کرده

-----------------------

شنیدن تلاوت دیگران

ويحكى عمنا اسماعيل الشهير باسماعيل حصان " وهو احد اكبر الاعضاء فى المنتديات القرانية سنا " نسال الله له الرحمة والمغفرة اسماعیل حصان نقل می کند:

رفتن برای شنیدن تلاوت شیخ کامل

لقد كنت استمع الى فضيلة القارىء المحبوب الشيخ محمد صديق المنشاوى رحمه الله
فى مسجد الزمالك وكنت اساله بعد صلاة الجمعة(ياعم الشيخ محمد هل ستقرأ الاسبوع القادم ؟؟
فاذا اخبرنى انه لن يقرأ الجمعة فى مسجد الزمالك كنت اذهب الى مسجد عمر مكرم لكى استمع الى قراءة الجمعة من الشيخ كامل يوسف البهتيمى = یک جمعه پرسیدم هفته دیگر می آیی؟ گفت هفته دیگر می خواهم به مسجد عمر مکرم بروم و تلاوت شیخ کامل بهیمی را گوش بدهم

می خواهم صدای شیخ جانشین را بشنوم

وذات مرة حضر الشيخ محمد صديق المنشاوى الى المسجد متاخر بعض الوقت فصعد للقراءة قارىء يدعى الشيخ محمود معوض وكان سميعة الشيخ المنشاوى جالسة فحينما اخبروا الشيخ محمود معوض بحضور الشيخ محمد صديق توقف الشيخ محمود معوض عن التلاوة وانتظر الشيخ المنشاوى للقراءة فرفض المنشاوى الصعود للقراءة وقال يا اخوانى انا عاوز اسمع الشيخ محمود معوض وان دل هذا يدل على الادب الجم الذى كان يتحلى به الشيخ المنشاوى = روزی شیخ دیر به مسجد زمالک رسید و شیخ محمود شیخ معوض آماده قرائت بود که به خبر رسید خود شیخ محمد وارد شده شیخ محمود منتظر شیخ محمد شد اما شیخ رد کرد و گفت من می خواهم تلاوت شیخ محمود جانشین را بشنوم و این دلالت بر قله رفیع ادب شیخ دارد

 

محبت به اطرافیان

نجات از فلک شدن

أترحم من الفلكه بسبب الشيخ محمد صديق المنشاوى = نجات از فلک شدن

الشيخ محمد صديق المنشاوى أنه بحر من المواقف الرائعه والجميله واذا دل ذلك فانه يدل على مدى جمال شخصيته
فروى لى أحد المقربين اليه أنه عندما كان فى المرحله الابتدائيه من الدراسه فتغيب يوم من المدرسه دون سبب وبدون علم والديه ففى اليوم الثانى عرف أن الفلكه منتظره لان نظام المدرسه كان من يتغيب من المدرسه دون سبب فكانت الفلكه تننظره فظل متهرب من عقاب المدرسه 15 يوم فعندما راه الشيخ رحمه الله فى الشارع فسأله عن عدم ذهابه الى المدرسه فقال له السبب وهو الفلكه المنتظره فقام الشيخ رحمه الله بارسال أحد العاملين عنده معى الى المدرسه لمقابلة الناظر فكل ما قاله أن هذا الوالد من عائلة المنشاوى فاذ بالفلكه التى كانت منتظرانى مع الناظر اذ بها تتحول الى احضان وترحيب شديد بسبب حب الناظر الشديد لشيخ محمد صديق رحمهم الله جميعآ ومن بعد ذلك يوم أحببت مدرستى حب شديد وازداد حبى الى الشيخ محمد صديق رحمه الله = یکی از نزدیکان شیخ محمد نقل می کند وقتی من دوره ابتدایی بودم روزی بی دلیل و بدون اطلاع والدینم مدرسه را ترک کردم رزو دوم فهمیدم فلک در انتظارم است بعد از ترسم 15 روز مدرسه نرفتم روزی شیخ مرا در خیابان دید و سبب نرفتن به مدرسه را پرسید گفتم از ترس فلک شدن مدرسه نمی روم شیخ یکی از افرادش را همراه من به مدرسه فرستاد و او به ناظم مدرسه گفت این کودک از خانواده منشاوی است من که از فلک شدن به دست ناظم می ترسیدم دیدم ناظم بجای فلک مرا در آغوش کشید چون از ناظم به شیخ علاقه شدیدی داشت و از آن روز به مدرسه علاقه مند شدم و علاقه و عشقم به شیخ بیشتر شد

--------------------

راننده شیخ منشاوی طاقت ندارد راننده کسی دیگر شود

ان سائق سيارة الشيخ محمد صديق المنشاوى مازال على قيد الحياه اسمه متولى.. ولقد قابل ابن عم الشيخ قريبا وجلس معه واخبره انه منذ وفاة الشيخ محمد انه يعمل فى احدى الشركات وانه بعد وفاة الشيخ محمد عليه رحمة الله رفض ان يعمل سائق لاى شخصيه اخرى وذلك لانه لم يجد فى حياته مثل الشيخ محمد فى كرمه ونبل اخلاقه فى تعامله معه وانه عرض عليه شيوخ كثيره فى ذلك الوقت بعد وفاة الشيخ محمد ان يعمل لديهم كسائق ومنهم الشيخ عبد الباسط عبد الصمد عليه رحمة الله ولكنه رفض وقال " ايه الى يضمن لى انهم يعملونى مثل ما كان الشيخ يعاملنى"
وقال " انى قررت انى لم اعمل سائق لى شخصيه مهما ان كانت من بعد الشيخ محمد"
ولذلك فانه اتجه للعمل فى احدى الشركات.= راننده شخصی شیخ منشوی هنوز در قید حیات است و نامش متولی است به پسر عموی شیخ گفته: من بعد از فوت شیخ با خودم تصمیم گرفتم راننده احدی نشوم حتی برخی قراء مانند عبدالباسط خواستند راننده آنها شود اما او قبول نکرد و رانندگی را کنار گذاشت و وارد برخی شرکتها شد و گفت چون معلوم نیست آنها رفتاری که شیخ محمد از کرامت و بلندی با من داشته باشند

 

 

 

-------------

عفو و گذشت

من يقابل الإساءة بالعفْو والإحسان = کس که مقابل بدی عفو و احسان می کرد

لقد كان حال الشَّيخ المنشاوي هو من ذلك الصِّنف الَّذين جَمعوا بين القوْل والعمل، بين التِّلاوة الجميلة والأخلاق السَّامية، والآداب الفاضلة، ومن ذلك أيضًا عندما قام أحد الحسَّاد إشاعة ونكاية وحقداً من أحد المقرئين بعمل حيلةٍ حيث دعي الشيخ محمد لأحياء سهرة بمحافظة المنيا ودعي معه مقريء آخر وكان الحضور كثيرين جداً قد يزيد عددهم عن العشرة الآلاف جاءوا جميعاً ليستمعوا على القرآن بصوت الشيخ محمد ، فلما أحس و رأى ذلك المقريء بشغف الناس ومطالبتهم صاحب الدعوة بتعجل الشيخ محمد صديق بالتلاوة و إقبال الجمهور للاستماع إلى تلاوته وهم ما يقرب من 10 آلاف مستمع،فما كان منه لما فأوصى صاحبَ الجهاز الميكرفون بتعطيل المايكروفون، أطلق بين الناس شائعة أن صوت الشيخ محمد ضعيف جداً ولولا الميكرفون ما كان له هذا الصيت وعندما بدأ الشيخ محمد صديق يستعد للقراءة فوجيء بعامل الميكرفون يخبره بوجود عطل فني بالميكرفون يتعذر إصلاحه في حينه فاستشعر الشيخ محمد صديق بأن هناك مؤامرة لإحراجه وسط هذا الجمع الغفير فما كان منه إلا أن استعاذ من الشيطان الرجيم وأخذ يقرأ بين الناس ماشياً على قدميه بين الجمهور، تاركاً دكة القراءة والناس تتجاوب معه حتى أبهر الناس بقوة بصوْتِه العذْب وأدائه المتميِّز، فانخسأ هذا المقريء الحاقد الحاسِد وانصرف مغمومًا تاركاً الحفل للشيخ محمد صديق المنشاوي الذي أحياه على تلك الحالة حتى ساعة متأخرة وكان الأوْلى به أن يَجلس للاستماع إلى كلام الله الَّذي به شفاء القلوب والأرْواح، فكان صبر الشَّيخ وحِلْمه عنه وعدم الإفصاح عن اسْم الشَّخص من الأسباب التي رفعتِ اسم الشَّيخ عاليًا في سماء القرَّاء في العالم الإسلامي، وأسألُ الله أن يُسامح ذلك الحاسدَ لأنَّه حرمَنا نحن من الاستِماع إلى تلك التِّلاوة التي قيل عنها: من روائع تلاوات الشَّيخ في تلك اللَّيلة وعندما سئل عن هذه الواقعة قال: لقد حدث ما قيل لكم، فسئل عن اسم هذا المقريء فقال: إن الله حليم ستار.= منشاوی از جمله کسانی بود که بین گفتار و رفتار جمع کرده بود بین تلاوت زیبا و اخلاق زیبا و با فضیلت روزی یکی از حسودان وقتی دید 10 هزار مستمع برای شیخ منتظر تلاوتش هستند شایع کرد صدایش ضعیف است و به مأمور فنی صوت گفت میکروفونش را قطع کردند و او بر بین مردم در حال راه رفتن تلاوت کرد که همه از قدرت وقوت صدایش به شگفت آمدند آن حسود غمناک رفت. آن حسود باعث شد ما از آن تلاوت استثنایی شیخ در آن شب محروم شویم
اعتاد دائماً المواجهه بروح مقاتل قلما تتواجد مع هذا الحس المرهف فى القراءه، لذلك عندما أشاع البعض ضعف صوته، أصر بعد تعطل الميكروفون فى إحدى السرادقات على أن يقرأ بين الناس ماشياً على قدميه تاركاً دكه القراءه والناس تتجاوب معه حتى بهر الناس بقوه صوته = بخاطر روحیه جهادی کمتر به دنبال شهرت بود تا جای که حسودان شایع کردند صدایش ضعیف است لذا میکروفونش را قطع کردند و او بر بین مردم در حال راه رفتن تلاوت کرد که همه از قدرت وقوت صدایش به شگفت آمدند.

موضوع: 1- تقوا، اخلاق، بصیرت | أضاف: alminshavy (04.05.2015)
مشاهده: 226
مجموع نظرات: 0
avatar
جستجو
آموزش تجوید
تجوید استاد منشاوی از همه قراء صحیح تر است با دقت در دو فیلم تصویری کوتاه ال عمران و انعام می توان به خوبی تجوید فراگرفت در زیر اداء کسبت فی ایمانها خیرا به انتقال از استفال به به استعلاء دوباره استعلاء بعد تفخیم را توجه شود
آنلاین
Block content
ورود به پایگاه
عیمه
گفتگوی زنده
200
شمارشگر پایگاه
نظر سنجی
قيم موقعي
مجموع الردود: 5

Copyright MyCorp © 2024
استضافة مجانية - uCoz