ه           برترین روایت: حفص بن سلیمان  -  بهترین قرائتاستاد منشاوی

ه        پایگاه حاوی مطالب متنوع و جدیدی مانند: برتری روایت خفص و برتری قرائت منشاوی

ه    موضوعات مختلف اعتقادی، احکام، خانواده و ... با صدای استاد منشاوی و همراه با تصاویر مرتبط 

    ه  محیط زیست در قران کریم و مضرات کاشت درختان بیثمر وارداتی و... برای اطلاع از آخرین مطالب اینجا کلیک کنید

زیرمجموعه موضوع
1- تقوا، اخلاق، بصیرت [23]
فهرست اصلی پایگاه
اصلی » مقالات » منشاوی 1- اخلاق فردی » 1- تقوا، اخلاق، بصیرت

خطبه متقین و استاد منشاوی

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا استاد محمد صدیق منشاوی اینگونه محبوب دلها است؟ و خضوع و خشوع و سایر ویژگی های نفسانی متعالی دارد؟ فقط یک کلمه تقوا و پرهیزکاری

 

متن اصلي و ترجمة خطبه متقين (معروف به خطبه همام)

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است

] رُوِىَ اَنَّ صاحِباً  لاِميرِالْمُوْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ يُقالُ لَهُ هَمّامٌ، كانَ رَجُلاً عابِداً، فَقالَ لَهُ:
روايت شده: يكى از ياران اميرالمؤمنين عليه السّلام كه او راهمّام مى گفتند و مردى عابد بود به حضرت عرضه داشت:

 

يااَميرَ الْمُوْمِنينَ صِفْ لِىَ الْمُتَّقينَ حَتّى كَاَنّى اَنْظُرُ اِلَيْهِمْ.

اهل تقوا را چنانكه گويى آنانرا مى بينم براى من وصف كن.

 

فَتَثاقَلَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَنْ جَوابِهِثُمَّ قالَ: يا هَمّامُ: اِتَّقِ اللّهَ وَ اَحْسِنْ فـَ «اِنَّ اللّهَ مَعَالَّذينَ اتَّقَوْا وَالَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَ».
امام در پاسخ او درنگ كرد، سپس فرمود: اى همّام، تقواى الهى پيشه كن و كارنيك انجام ده، زيرا خداوند با اهل تقوا و اهل كار نيك است.

 

فَلَمْ يَقْنَعْ هَمّامٌ بِهذَا الْقَوْلِ حَتّى عَزَمَ عَلَيْهِ.
همّام به اين مقدار سخن قناعت نكرد و حضرت را قسم داد.

 

فَحَمِدَ اللّهَ وَ اَثْنى عَلَيْهِ وَ صَلّى عَلَى النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ثُمَّ قالَ:[
حضرت خدا را سپاس و ثناگفت و بر پيامبر ـ كه درود خدا بر او و آلش باد ـ درود فرستاد و سپس فرمود:

 

اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى خَلَقَ الْخَلْقَ حينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ،
اما بعد، خداوند پاك و برتر مخلوقات را آفريد در حالى كه ازاطاعتشان بى نياز، و از گناهشان ايمن بود،


لاِنَّهُ لاتَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصاهُ، وَلاتَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ اَطاعَهُ.
زيرا عصيان عاصيان به او زيان نمى رساند، و طاعت مطيعان او را سود نمى دهد.


فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعايِشَهُمْ، وَوَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيا مَواضِعَهُمْ.
پس روزى آنان را در ميانشانتقسيم كرد، و هر كس را در دنيا در جايى كه سزاوار بود قرار داد.


فَالْمُتَّقُونَ فيها هُمْ اَهْلُ الْفَضائِلِ،
پرهيزكاران در اين دنيا اهل فضائلند،


مَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاْقْتِصادُ، وَ مَشْيُهُمُ التَّواضُعُ.

گفتارشان صواب، پوشاكشان اقتصادى، و رفتارشان افتادگى است.


غَضُّوا اَبْصارَهُمْ عَمّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ، وَ وَقَفُوا اَسْماعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النّافِعِ لَهُمْ.
از آنچه خدا بر آنان حرام كرده چشم پوشيده، و گوشهاى خود را وقف دانش بامنفعت نموده اند.


نُزِّلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِى الْبَلاءِ كَالَّتى نُزِّلَتْ فِى الرَّخاءِ،
آنان را در بلا و سختى و آسايش و راحت حالتى يكسان است،


وَ لَوْلاَ الاْجَلُ الَّذى كَتَبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُمْ فى اَجْسادِهِمْ طَرْفَةَعَيْن، شَوْقاً اِلَى الثَّوابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ.
واگر خداوندبراى اقامتشان در دنيا زمان معينى را مقرر نكرده بود از شوق به ثواب و بيم ازعذاب به انـدازه چشـم به همزدنى روحشـان در بدنشان قـرار نمى گرفت.


عَظُمَ الْخالِقُ فى اَنْفُسِهِمْ، فَصَغُرَ ما دُونَهُ فى اَعْيُنِهِمْ.
خداوند در باطنشان بزرگ، و غير او در ديدگانشان كوچك است.


فَهُمْ وَالْجَنَّةُكَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فيها مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَالنّارُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فيهامُعَذَّبُونَ.
آنان با بهشت چنانند كه گويى آن را ديده و در فضايش غرق نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند كه گويى


قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ،
آن رامشاهده نموده و در آن معذبند. دلهايشان محزون، همگان از آزارشان درامان،


وَاَجْسادُهُمْ نَحيفَةٌ، وَ حاجاتُهُمْ خَفيفَةٌ، وَ اَنْفُسُهُمْ عَفيفَةٌ.
بدنهايشان لاغر، نيازهايشان سبك، و نفوسشان با عفّت است.


صَبَرُوا اَيّاماً قَصيرَةً اَعْقَبَتْهُمْ راحَةً طَويلَةً، تِجارَةٌمُرْبِحَةٌ يَسَّرَها لَهُمْ رَبُّهُمْ.
روزى چند را در راه حق صبر كردند كه براى آنان راحتى جاويد به دنبال آورد، اين استت جارتى سودآور كه خداوند براى آنان مهيّا نمود.


اَرادَتْهُمُ الدُّنْيافَلَمْ يُريدُوها، وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا اَنْفُسَهُمْ مِنْها.
دنياآنان را خواست و آنان آن را نخواستند، به اسارتشان كشيد و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد كردند.


اَمَّا اللَّيْلُ فَصافُّونَ اَقْدامَهُمْ تالينَ لاِجْزاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتيلاً،
به هنگام شب براى عبادت برپايند، در حالى كه اجزاى قرآن راشمرده و سنجيده تلاوت كنند،


يُحَزِّنُونَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ، وَ يَسْتَثيرُونَ بِهِ دَواءَ دائِهِمْ.
خود را به آيات قرآن اندوهگين ساخته، و داروى دردشان را از آن برگيرند.


فَاِذا مَرُّوا بِآيَة فيها تَشْويقٌ رَكَنُوا اِلَيْها طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَيْها شَوْقاً، وَظَنُّوا اَنَّها نُصْبَ اَعْيُنِهِمْ.
و چون به آيه اى بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع كنند، و روحشان از روى شوق به آن خيره گردد، و گمان برند كه مورد بشارت در برابر آنهاست.


وَ اِذا مَرُّوا بِآيَة فيها تَخْويفٌ اَصْغَوْا اِلَيْها مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ،

و چون به آيه اى بگذرند كه در آن بيم داده شده گوش دل به آن دهند،

 

وَ ظَنُّوا اَنَّ زَفيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهيقَها فى اُصُولِ آذانِهِمْ.
و گمان برند شيون و فرياد عذاب بيخ گوش آنان است.


فَهُمْ حانُونَ عَلى اَوْساطِهِمْ،مُفْتَرِشُونَ لِجِباهِهِمْ وَ اَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ اَطْرافِ اَقْدامِهِمْ، يَطْلُبُونَ اِلَى اللّهِ تَعالى فى فِكاكِ رِقابِهِمْ.
قامت به ركوع خم كرده اند، به وقت سجده پيشانى و دست و زانو و انگشتان پا بر زمين مى گذارند، و ازخداوند آزادى خود را از عذاب مى طلبند،


وَ اَمَّا النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ،اَبْرارٌ اَتْقِياءُ.

اما به هنگام روز،بردباران و دانشمندان و نيكوكاران و پرهيزكارانند.

 

قَدْ بَراهُمُ الْخَوْفُ بَرْىَ الْقِداحِ،

بيم از حق جسمشان را چون تيرِتراشيده لاغر كرده،

يَنْظُرُ اِلَيْهِمُ النّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضى، وَ ما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض،
مردم آنان را مى بينند به تصور اينكه بيمارند، ولى بيمارنيستند،


وَيَقُولُ: لَقَدْ خُولِطوا، وَ لَقَدْ خالَطَهُمْ اَمْرٌ عَظيمٌ.
و مى گويند ديوانه اند،در حالى كه امرى عظيم آنان را بدين حـال درآورده .


لايَرْضَوْنَ مِنْ اَعْمالِهِمُ الْقَليلَ، وَلايَسْتَكْثِرُونَ الْكَثيرَ. فَهُمْ لاِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ.
به طاعت اندك خشنودنمى شوند، و طاعت زياد را زياد ندانند. بنابراين خود رابه كوتاهى در بندگى متّهم كنند،


وَمِنْ اَعْمالِهِمْ مُشْفِقُونَ. اِذا زُكِّىَ اَحَدٌ مِنْهُمْ خافَ
و از عبادت خود در وحشتند. هرگاه يكى از آنان راتمجيد كنند


مِمّايُقالُ لَهُ فَيَقُولُ: اَنَا اَعْلَمُ بِنَفْسى مِنْ غَيْرى، وَ رَبّى اَعْلَمُ بى مِنّى
از آن تمجيد بيم نموده و گويد: من از ديگران به خود آگاه ترم، و پروردگارماز خودم به من


بِنَفْسى; اللّهُمَّ لاتُؤاخِذْنى بِما يَقُولُونَ، وَاجْعَلْنى اَفْضَلَ مِمّا يَظُنُّـونَ،
داناتر است; خداوندا، مرا به آنچه درباره ام گويند مگير، و از آنچه مى پندارند


وَ  اغْفِرْ لى ما لايَعْلَمُـونَ.
بهتر گردان، و زشتى هايىرا كه از من خبر ندارند بر من ببخش.

 

فَمِنْ عَلامَةِ اَحَدِهِمْ اَنَّكَ تَرى لَهُ قُوَّةً فى دين، وَ حَزْماً فى لين،
از نشانه هاى ديگرشان آناست كه هر كدام را داراى نيرومندى در دين، دورانديشى با نرمى،


وَ ايماناً فى يَقين، وَ حِرْصاً فى عِلْم، وَ عِلْماً فى حِلْم، وَ قَصْداً فى غِنًى،
ايمان همراه با يقين، حرص در دانش ، علم با بردبارى ، ميانه روى در توانگرى،


وَ خُشُوعاً فى عِبادَة، وَتَجَمُّلاً فى فاقَة، وَ صَبْراً فى شِدَّة،
فروتنى درعبادت، آراستگى در تهيدستى، بردبارى در سختى،


وَ طَلَباً فى حَلال، وَ نَشاطاً فى هُدًى، وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع  .
جويايى حلال، نشاط درهدايت، و دورى از طمع بينى.
يَعْمَلُ الاْعْمالَ الصّالِحَةَ وَ هُوَعَلى وَجَل.
در عين به جا آوردن اعمال شايسته ترسان است.


يُمْسى وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ، وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ.

شب مى كند در انديشه شكر، و روز مى كند در انديشه ذكر.

 

 يَبيتُ حَذِراً، وَ يُصْبِحُ فَرِحاً: حَذِراً لِما حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِما اَصابَ مِنَ الْفَضْلِ وَالرَّحْمَةِ.
شب را به سر مى برد با خوف، و ر وز مى نمايددلشاد: خوف از غفلتى كه او را از آن برحذر داشته اند، و دلشاد از فضل و رحمت حق كه به دست آورده.
اِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فيما تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِها سُؤْلَها فيماتُحِبُّ.
اگر نفس او را در آنچه بر او سنگين است از او پيروى نكند او نيز آنچه را كه نفس به آن رغبت دارد به او نمى دهد.

قُرَّةُ عَيْنِهِ فيما لايَزُولُ، وَ زَهادَتُهُ فيما لايَبْقى.
روشنى چشمش در آن چيزى است كه جاويد است، و بى رغبتى اش در آن است كه فانى شدنى است.


يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ.
بردبارى را با دانش، و گفتار را با عمل آميخته مى كند.


تَراهُ قَريباً اَمَلُهُ،قَليلاً زَلَتُهُ،

آرزويش كم و كوتاه، لغزشش اندك،

 

خاشِعاً قَلْبُهُ، قانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً اَكْلُهُ، سَهْلاًاَمْرُهُ، حَريزاً دينُهُ،
دلش فروتن، نفسش قانع، خوراكش اندك، زندگيش آسان، دينش محفوظ،

 

مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَكْظُوماً غَيْظُهُ. اَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ،وَالشَّرُّ مِنْهُ مَاْمُونٌ.
شهوتش مرده، و خشمش فروخورده است. خيرش را متوقّع،و از شرّش در امانند.


اِنْ كانَ فِى الْغافِلينَ كُتِبَ فِى الذّاكِرينَ، وَ اِنْ كانَ فِى الذّاكِرينَ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغافِلينَ.
اگر در ميان غافلان باشد از ذاكرانش به حساب آرند، و اگر در ميان ذاكران باشد در شمار غافلانش نيارند.
يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ يُعْطى مَنْ حَرَمَهُ، وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ.
از آن كه بر او ستم كرده بگذرد، به آن كه او رامحروم نموده عطا كند، و با كسى كه با او قطع رحم نموده صله رحم نمايد.


بَعيداً فُحْشُهُ، لَيِّناً قَوْلُهُ، غائِباًمُنْكَرُهُ، حاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَيْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ،
زبان دشنام ندارد، گفتارشنرم است، زشتيش پنهان، و خوبيش آشكار است، نيكى اش روى آورده، و شرّش روى گردانده،
فِى الزَّلازِلِ وَقُورٌ، وَفِى الْمَكارِهِ صَبُورٌ، وَ فِى الرَّخاءِ شَكُورٌ.
درحوادث آرام، درناخوشيها شكيبا، و در خوشيها شاكر است.


لايَحيفُ عَلى مَنْ يُبْغِضُ، وَ لايَأْثَمُ فيمَنْ يُحِبُّ.
بر دشمن ستم نمى كند، و به خاطرمحبوبش مرتكب گناه نمى شود.


يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ اَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ.
پيش ازحاضر كردن شاهد، خود اقرار به حق مى نمايد.

 


لايُضيعُ مَااسْتُحْفِظَ، وَ لايَنْسى ما ذُكِّرَ، وَ لايُنابِزُ بِالاْلْقابِ،
امانت را تباه نمى كند، و آنچه را به يادش آرند به فراموشى نمى سپارد، احدى را با لقب زشت صدانمى كند،


وَلايُضارُّ بِالْجارِ، وَ لايَشْمَتُ بِالْمَصائِبِ،
به همسايه زيان نمى زند، به بلاهايى كه به سر مردم مى آيد شادى نمى نمايد،
وَ لايَدْخُلُ فِى الْباطِلِ،وَلايَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ.

 

 اِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ اِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ،
در باطل وارد نمى شود،و از حق خارج نمى گردد. اگر سكوت كند سكوتش غمگينش نكند، و اگر بخندد قهقهه نزند،


وَ اِنْبُغِىَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتّى يَكُونَ اللّهُ هُوَ الَّذى يَنْتَقِمُ لَهُ.
چون به او ستم روا دارند صبر پيشه سازد تا خدا انتقامشرا بگيرد.

 

نَفْسُهُ مِنْهُ فى عَناء، وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَة. اَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ، وَ اَراحَ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ.
از خود در رنج است، و مردم از او در راحتند. در امر آخرت خود را به زحمت اندازد، و مردمرا از جانب خود قرين آسايش كند.


بُعْدُهُ عَمَّنْ تَباعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزاهَةٌ، وَدُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنا مِنْهُ لينٌ وَ رَحْمَةٌ، لَيْسَ تَباعُدُهُ بِكِبْر وَعَظَمَة، وَ لا دُنُوُّهُ بِمَكْر وَ خَديعَة.
دوريش از آن كه دورى مى كند محض زهد و پاك ماندن، و نزديكى اش به آن كه نزديك مى شود به خاطر نرمى و رحمت است، دوريش از راه تكبّر و خودخواهى، و نزديكى اش از باب مكر وفريب نيست.

] قالَ: فَصَعِقَ هَمّامٌ صَعْقَةً كانَتْ نَفْسُهُ فيها.

راوى گفت: چون سخن به اينجا رسيد همّام فريادى بركشيد و جان داد.

 

فَقالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ:[ اَما وَاللّهِ لَقَدْ كُنْتُ اَخافُها عَلَيْهِ. ] ثُمَّ قالَ:[ هكَذا تَصْنَعُ الْمَواعِظُ الْبالِغَةُ بِاَهْلِها! ] 
حضرت فرمود: به خدا قسم از چنين پيشامدى بر او مى ترسيدم. سپس ادامه داد: اندرزهاى رسا با اهلش اين گونه معامله مى كند!

فَقالَلَهُ قائِلٌ: فَما بالُكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ؟
يكى از حاضران فضول به حضرت گفت: خودت چه حالى دارى؟


فَقالَ عَلَيْهِ السّلامُ:[ وَيْحَكَ،اِنَّ لِكُلِّ اَجَل وَقْتاً لايَعْدُوهُ، وَ سَبَباً لايَتَجاوَزُهُ.
فرمود:واى برتو، هر اجلى را وقت معيّنى است كه از آن نمى گذرد، و علّتى است كه از آن تجاوزنمى كند.


فَمَهْلاً، لاتَعُدْ لِمِثْلِها، فَاِنَّما نَفَثَ الشَّيْطانُ عَلى لِسانِكَ.
بازايست و ديگر اين چنين مگوى كه اين سخنى بود كه شيطان بر زبانت جارى ساخت.

موضوع: 1- تقوا، اخلاق، بصیرت | أضاف: alminshavy (04.06.2015)
مشاهده: 167
مجموع نظرات: 0
avatar
جستجو
آموزش تجوید
تجوید استاد منشاوی از همه قراء صحیح تر است با دقت در دو فیلم تصویری کوتاه ال عمران و انعام می توان به خوبی تجوید فراگرفت در زیر اداء کسبت فی ایمانها خیرا به انتقال از استفال به به استعلاء دوباره استعلاء بعد تفخیم را توجه شود
آنلاین
Block content
ورود به پایگاه
عیمه
گفتگوی زنده
200
شمارشگر پایگاه
نظر سنجی
قيم موقعي
مجموع الردود: 5

Copyright MyCorp © 2024
استضافة مجانية - uCoz