بسم الله الرحمن الرحیم
وليمة عشاء الشيخ
استاد محمد صدیق منشاوی 17 اخلاق شخصی- رسیدگی به فقراء همراه با کرامت
آری اهل بیت علیهم السلام با نهایت عزت و کرامت به فقیر و یتیم و اسیر اطعام کردند و بهترین غذای خود را دادند
پس ماهم باید به تاسی از آنان همین کنیم
سفره رنگین و ضیافت شام مجلل منشاوی
حبه للفقراء والمساكين:= محبتش به فقراهء و مساکین مخصوصا اهل شهرش
كيف كانت علاقته بأهل بلدته بعد أن نال هذا القدر العظيم من الشهرة؟ =
كانت علاقته بأهل بلدته لا تنقطع وهذه عادات أهل الصعيد فكان عطوفًا بهم محبًّا لفقرائِهم، = بعد از این به شهرت رسید ارتباطش را با صعید قطع نکرد و عطوف به مردم و فقرائشان بود
-----------------
حكاية من بيت قراء القراّن الكريم - أختنا رقية هي من بلديات أمير القراء
من المواقف الجميله التى تبين مدى تواضع الشيخ رحمه الله أنه روى لى أبى أن الشيخ محمد صديق المنشاوى أتى فى يوم من الأيام الى المنزل فى المنشاه جمع اهل بيته وقال لزوجته وابنته الكبرى حضروا الطعام لان هناك مجموعة ضيوف مهمين سوف ياتوا الى هنا عايز احسن سفرة وتكون بيها احلى اصناف الاكل، طبعا كل اللى فى البيت سمع كده قالوا بس وعملوا كل ما لذ وطاب كل حاجة ممكن تتخيلوها اتعملت على السفرة
وبعد أن انتهوا من اعداد الطعام وكل من اولاده فى انتظار كبار رجال الدولة من الوزراء والمحافظين اذ بالشيخ داخل البيت وفى يده مجموعة من الفقراء والمساكين و فؤجا الجميع ان الضيوف المهمه ماهى الا اطفال فقراء العائله قام الشيخ رحمه الله بجمعهم من منازلهم ومن الشوارع وهم يلعبون وعند سؤال ابنته وزوجته احد اولاده عن سبب انه قام بهذه المفاجئه واين الوزراء والمحافظين رد الشيخ محمد صديق المنشاوى رحمه الله لهم فقال ايهما احب الى الله ورسوله وقال لهم اليوم سوف يأتى لنا وكبار رجال الدولة اذا كنت صارحتكم بالحقيقه فانكم ما كنتوا تظهروا مهارتكم فى الطهى لانهم مجرد اطفال فقراء وهم عندى افضل من اى زائر مهم = داستانی از خانواده قرآن و از مواقف زیبایی که منتهای تواضع شیخ را می رساند- کاربر رقیه از همشهری های شیخ از پدرش نقل می کند: روزی شیخ محمد صدیق منشاوی در شهر منشاة منزل آمد و خانواده اش را جمع کردو به همسرش و دختر بزرگش گفت : و به انها گفت: «امروز جمعی از مهمانان مهم منزل ما خواهند آمد بهترین غذا و سفره را فراهم کنید» طبیعتا همه افراد خانواده که شنید بهترین غذا را فراهم کردند و فرزندانش منتظر بودند بزرگان بودند اما ناگهان با کمال تعجب دیدند شیخ داخل منزل شد و در دستش جمعی از فقراء و مساکین و اطفال نزدیکان بود که شیخ از منازل و در خیابانها جمع کرده بود بود یکی از فرزندانش پرسید پس وزراء و استانداران کجایند؟ شیخ در جواب گفت کدامیک نزد خدا و رسول محبوب ترند؟ و ادامه داد اگر حقیقت را می گفتم مهارتتان را در پختن غذا بکار نمی بردید چون اطفال فقرا هستند در حالیکه آنان در نظر من از هر مهمانی مهم تر هستند
فكان الشيخ محمد صديق المنشاوي ليس رجل متواضع بل كان تواضع مجسم ما شاء الله = شیخ متواضع نبود بلکه تواضع مجسم بود
|