ه           برترین روایت: حفص بن سلیمان  -  بهترین قرائتاستاد منشاوی

ه        پایگاه حاوی مطالب متنوع و جدیدی مانند: برتری روایت خفص و برتری قرائت منشاوی

ه    موضوعات مختلف اعتقادی، احکام، خانواده و ... با صدای استاد منشاوی و همراه با تصاویر مرتبط 

    ه  محیط زیست در قران کریم و مضرات کاشت درختان بیثمر وارداتی و... برای اطلاع از آخرین مطالب اینجا کلیک کنید

زیرمجموعه موضوع
بیماری وفات غریبانه [6]
فهرست اصلی پایگاه
اصلی » مقالات » منشاوی بیماری و فوت غریبانه » بیماری وفات غریبانه

بیماری و وفات استاد شیخ محمد صدیق منشاوی

بسم الله الرحمن الرحیم

 استاد محمد صدیق منشاوی قسمت پنجم

مرض الشيخ المنشاوي و وفاته

-------------------------------

بیماری و وفات استاد شیخ محمد صدیق منشاوی

ابتدای بیماری

ابتدای بیماری شیخ منشاوی از عراق بوده

حدَّثني الأخ خلوق أنَّ المنشاوي - رحِمه الله - بيْنما كان يقرأ في المسجد يقول: خيّل إليَّ أنَّ حنجرته سقطت بين يديْه، وبدأ الدَّم ينزل من حلقه، وكانت بداية الإصابة بالدَّوالي - البداية كانت عام 66 - وبقِي في بغداد 10 أيَّام من رمضان، وبعدها استأْذن للعودة إلى أرض الوطَن. = شیخ خلوق از خود منشاوی نقل کرده که منشاوی وقتی در مسجد تلاوت می کرد انگار حنجره اش جلویش افتاد و از گلویش خون جاری شد و این ابتدای ابتلایش به واریس مری در سال 66 بود در بغداد 10 روز ماند و بعد اجازه بازگشت به وطن را گرفت

 

ابتدای بیماری و خونریزی

زار العراق حيث طلب منه الاستاذ خلوق ان يزور بغداد فكتب رسالة يعتذر وواعده في العام المقبل وحين زيارته لبغداد استقبله وفد من الناس عند نزوله من الطائرة في شهر رمضان وذهب للقراءة بمسجد ابي حنيفه وقرا الانفال بقراءه بديعه لم تسجل وقرأ للاذاعة والتسجيل أتلف مع مجموعة من التسجيلات النادره للقراء فديو وتسجيل . وقرأ بمسجد الاورفلي وعند قراته خرج دم منه وكان هذابداية اصابته بمرض دوالي المرئ رحمة الله تعالى = استاد خلوق طی نامه ای از استاد منشاوی برای سفر به عراق دعوت کرد و در جوابش عذر خواهی کرد و سال آینده را وعده داد و مستقیم از فرودگاه به مسجد ابوحنیفه رفت و سوره مبارکه انفال را تلاوت کرد که ضبط نشده و در مسجد اورفلی تلاوت کرد که از حلقش خونریزی کرد و ابتدای ابتلایش به بیماری واریس مری بود رحمه الله تعالی

--------------------

 

وفي عام 1966م أصيب رحمه الله بدوالي المريء وعند زيارته للعراق عام 1967م كانت البدايه ان ينزف الدم من حلق الشيخ ويشعر بالأجهاد والتعب عندها قطع الشيخ الزياره وغادرالعراق وذهب للوط ن ليبدأ العلاج = در سال 1966 به بیماری واریس مری مبتلا شد و در سال 1967 در سفرش به عراق گلویش خونریزی کرد و سختی و تعب احساس کرد و سفرش را قطع کرد و عراق را به طرف وطن ترک کرد تا معالجه اش را شروع کند

 

خوف شیخ منشاوی از اینکه قاریان اهل آتش باشد

تصویری از شیخ محمد صدیق منشاوی شاید در مرضش بوده که لاغر شده

وكان رحمه الله يعلم جيدا بخطورة المرض ودنو أجله وكان يشغل نفسه بقراءة القرآن وكان الشيخ المنشاوي رحمه الله قبل وفاته كان دائم الترديد لحديث رواه مسلم من حديثهريرة رضي الله عنه، ( أول من تُسعر بهم النار يوم القيامة ثلاثة،عالمٌ وقارئٌ للقرآن، أُتي به )، أي بالعالم، ( أُتي به فعرفه نعمه فعرفها، قال: ما فما عملتُ؟ قال: تعلمتُ وعلمت، قال: كذبت، بل تعلمت ليقال عالم وقد قيل، ثم أُمر به فسُحب على وجهه حتى أُلقي في الناس )، عالم يُلقى في النار، وقارئٌ للقرآن ( أُتي به فعرفه نعمه فعرفها، قال: فماعملت، قال: قرأتُ فيك القرآن، قال: كذبت، بل قرأت ليُقال قارئ وقد قيل، ثم أُمر به فسحب على وجهه حتى أُلقي في النار، ورجل آتاه الله من أصناف المال، فأتي به فعرفه نعمه فعرفها، فقال: فما عملت، قال: ما تركت سبيل اتحب أن يُنفق فيها لك إلا وأنفقتُ فيها لك، قال: كذبت، ولكنك أنفقت ليقال هو جواد وقد قيل، ثم أُمر به فسُحب على وجهه حتى أُلقي في النار، ورجلٌ استشهد ) سقط في الميدان شهيدًا فيما ينظر الناس، ( فأتي به فعرفه نعمه فعرفها، قال: فما عملتُ، قال: قاتلت فيك حتى قتلت، قال: كذبت، ولكنك قاتلت ليقال شهيد وقد قيل، ثم أُمر به فسحب على وجهه حتى أُلقي في النار ).فكان رحمه الله يدرك ذلك جيدا وكان يستعيذ بالله أن يكون من هؤلاء = شیخ بخوبی اجل و مرگش را حس کرده بود و به تلاوت قرآن می گذراند و قبل از وفاتش این حدیث را مکرر می خواند که روز قیامت اولین کسانی را می سوزانند عالم و قاری و شهید است عالم را می آورند می گوید یاد گرفتم و یاد دادم می گوید دروغ گفتی یاد گرفتی و یاد دادی بگویند عالم است و به جهنم می اندازند قاری قرآن را می آورند می گوید قرآن خواندم می گوید دروغ می گویی قرآن خواندی بگویند قاری است ... و شیخ به خدا پناه می برد که از این گروه نباشد

 

احساس نزدیک بودن اجلش

ويحكي لنا أبنه الكبير الحاج سعودي أن الشيخ محمد كان عنده بالمحل قبيل وفاته بشهر تقريباً وكان من عادته أن يعطي حذاءه لعامل الورنيش ليمسحه فلما رآه هذا العامل بالمحل أسرع إليه طالباً حذاءه ليمسحه كعادته لأن الشيخ يجزل له في العطاء إلا أن الشيخ محمد قال له: خذ هذه المرة حسابك من سعودي... فقال له عامل الورنيش: ليه يا مولانا.. فقال: لن أدفع مرة أخرى وكانت تلك آخر مرة يحضر فيها إلى المحل وكأنه يعلم بدنو أجله.
از پسرش سعودی روايت شده است كه در اواخر عمر، چون مرگش را نزديك می‌ديد خود را تماما به قرائت قرآن مشغول می‌كرد . تقريبا يك ماه از حيات شيخ محمد صديق المنشاوی باقی بود كه همراه پدر در محله قدم می‌زدند. شيخ محمد، عادت داشتند كه كفششان را برای جلا دادن به واكسی‌ای كه در آن خيابان مشغول بودند، بسپارند . واكسی هم به اين كار عادت داشت و تا ايشان را می‌ديد به سو‌يشان می‌شتافت تا علاوه بر اينكه كفش شيخ را واكس بزند ، انعام خوبی هم از شيخ محمد بگيرد . اما اين بار شيخ به واكسی گفت: اين بار با سعودی [ پسر شيخ ] حساب كن ... واكسی با تعجب به شيخ گفت: چرا مولای من؟ شيخ محمد به او گفت: ديگر پولی پرداخت نخواهم كرد. و اين آخرين باری بود كه در محل حاضر می‌شد و گويا از فرا رسيدن مرگش آگاه بود.

موضوع: بیماری وفات غریبانه | أضاف: alminshavy (04.05.2015)
مشاهده: 1562
مجموع نظرات: 0
avatar
جستجو
آموزش تجوید
تجوید استاد منشاوی از همه قراء صحیح تر است با دقت در دو فیلم تصویری کوتاه ال عمران و انعام می توان به خوبی تجوید فراگرفت در زیر اداء کسبت فی ایمانها خیرا به انتقال از استفال به به استعلاء دوباره استعلاء بعد تفخیم را توجه شود
آنلاین
Block content
ورود به پایگاه
عیمه
گفتگوی زنده
200
شمارشگر پایگاه
نظر سنجی
قيم موقعي
مجموع الردود: 5

Copyright MyCorp © 2024
استضافة مجانية - uCoz