ه           برترین روایت: حفص بن سلیمان  -  بهترین قرائتاستاد منشاوی

ه        پایگاه حاوی مطالب متنوع و جدیدی مانند: برتری روایت خفص و برتری قرائت منشاوی

ه    موضوعات مختلف اعتقادی، احکام، خانواده و ... با صدای استاد منشاوی و همراه با تصاویر مرتبط 

    ه  محیط زیست در قران کریم و مضرات کاشت درختان بیثمر وارداتی و... برای اطلاع از آخرین مطالب اینجا کلیک کنید

زیرمجموعه موضوع
تلاوت از سوره مبارکه ال عمران [3]
تلاوت سوره مبارکه انعام [1]
فهرست اصلی پایگاه
اصلی » مقالات » تصویری منشاوی دو تلاوت » تلاوت از سوره مبارکه ال عمران

ماجرای نسخ در تورات و تغییر قبله از سوره ال عمران

بسم الله الرحمن الرحییم

* كلُ‏ُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِّبَنىِ إِسْرَ ءِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَ ءِيلُ عَلىَ‏ نَفْسِهِ ....

همه خوراكيها بر فرزندان اسرائيل حلال بود، جز آنچه اسرائيل [يعقوب‏] بر خويشتن حرام ساخته بود...

... إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَ ءِيلُ عَلىَ‏ نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنزَّلَ التَّوْرَئةُ  ...

... جز آنچه پيش از نزول تورات، اسرائيل [يعقوب‏] بر خويشتن حرام ساخته بود. ... بقیه در ادامه مطلب با تلاوت

بسم الله الرحمن الرحیم

ماجرای نسخ در تورات و در اسلام و حرام بودن برخی خورندنی ها بر یهود بخاطر گناهانشان و ماجرای تغییر قبله

تلاوت این آیات که سه سال قبل از وفات استاد محمد صدیق منشاوی تلاوت شده است معنای ژرفی در محکومیت اسرائیل و صهیونیست دارد و جوابی دندان شکن به حکام بیعرضه و مزدور عرب دارد همان مصر و اردن و سوریه و همان خود فروختگانی که ظرف شش ساعت در جگ شش روزه از اسرائیل شکست مفتضحانه خوردند در حالیکه سید حسن نصرالله شجاعانه مقابل اسرائیل ایستاده است

بسم الله الرحمن الرحییم

* كلُ‏ُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِّبَنىِ إِسْرَ ءِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَ ءِيلُ عَلىَ‏ نَفْسِهِ ....

همه خوراكيها بر فرزندان اسرائيل حلال بود، جز آنچه اسرائيل [يعقوب‏] بر خويشتن حرام ساخته بود...

... إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَ ءِيلُ عَلىَ‏ نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنزَّلَ التَّوْرَئةُ  ...

... جز آنچه پيش از نزول تورات، اسرائيل [يعقوب‏] بر خويشتن حرام ساخته بود. ...

 

...  قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَئةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَدِقِينَ(93)

... بگو: «اگر [جز اين است و] راست مى‏گوييد، تورات را بياوريد و آن را بخوانيد.» (93)

 

فَمَنِ افْترَى‏ عَلىَ اللَّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَالِكَ فَأُوْلَئكَ هُمُ الظَّالِمُونَ(94)

پس كسانى كه بعد از اين، بر خدا دروغ بندند، آنان خود ستمكارانند. (94)

 

قُلْ صَدَقَ اللَّهُ  فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَ مَا كاَنَ مِنَ المْشْرِكِينَ(95)

بگو: «خدا راست گفت. پس، از آيين ابراهيم كه حق‏گرا بود و از مشركان نبود، پيروى كنيد.» (95)

 

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُدًى لِّلْعَالَمِينَ(96)

در حقيقت، نخستين خانه‏اى كه براى [عبادت‏] مردم، نهاده شده، همان است كه در مكه است و مبارك، و براى جهانيان [مايه‏] هدايت است. (96)

فِيهِ ءَايَاتُ  بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ  وَ مَن دَخَلَهُ كاَنَ ءَامِنًا  ...

در آن، نشانه‏هايى روشن است [از جمله‏] مقام ابراهيم است و هر كه در آن درآيد در امان است ...

 

...وَ لِلَّهِ عَلىَ النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا  وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىِ‏ٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ(97)

... و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد. و هر كه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بى‏نياز است. (97)

... وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىِ‏ٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ(97)

... و هر كه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بى‏نياز است. (97)

 

تکرار دوم

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُدًى لِّلْعَالَمِينَ(96)

در حقيقت، نخستين خانه‏اى كه براى [عبادت‏] مردم، نهاده شده، همان است كه در مكه است و مبارك، و براى جهانيان [مايه‏] هدايت است. (96)

تکرار دوم

فِيهِ ءَايَاتُ  بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ  وَ مَن دَخَلَهُ كاَنَ ءَامِنًا  ...

در آن، نشانه‏هايى روشن است [از جمله‏] مقام ابراهيم است و هر كه در آن درآيد در امان است ...

تکرار دوم

...وَ لِلَّهِ عَلىَ النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا  وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىِ‏ٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ(97)

... و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد. و هر كه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بى‏نياز است. (97)

تکرار دوم

... وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىِ‏ٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ(97)

... و هر كه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بى‏نياز است. (97)

 

قُلْ يَأَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِايَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شهَيدٌ عَلىَ‏ مَا تَعْمَلُونَ(98)

بگو: «اى اهل كتاب، چرا به آيات خدا كفر مى‏ورزيد؟ با آنكه خدا بر آنچه مى‏كنيد گواه است.» (98)

 

قُلْ يَأَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ تَبْغُونهَا عِوَجًا ...

بگو: «اى اهل كتاب، چرا كسى را كه ايمان آورده است، از راه خدا باز مى‏داريد و آن [راه‏] را كج مى‏شماريد، ...

... لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ تَبْغُونهَا عِوَجًا وَ أَنتُمْ شُهَدَاءُ  ...

... چرا كسى را كه ايمان آورده است، از راه خدا باز مى‏داريد و آن [راه‏] را كج مى‏شماريد، ...

 

...  وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(99)

... و خدا از آنچه مى‏كنيد غافل نيست. (99)

صدق الله العظیم

 بسم الله الرحمن الرحیم

منبع: وبلاگ اکبر القرا

تاريخ : یکشنبه هشتم تیر 1393 | 23:19 | نويسنده : mustafa

بسم الله الرحمن الرحیم

سرانجام لحظه تاریخی که مدت ها منتظر آن بودیم فرا رسید و اولین تلاوت تصویری استاد محمد صدیق منشاوی ساعاتی پیش از شبکه اول تلویزیون مصر پخش شد.

تلاوتی کوتاه و استودیویی از سوره مبارکه آل عمران :

استاد محمد صدیق منشاوی / سوره آل عمران آیات 99-93 / سال 1966 میلادی / 8 دقیقه 

http://www.aparat.com/v/RxLIT

 

 

دانلود تلاوت با کیفیت های بالاتر:

 

- نسخه اول با حجم 130 مگابایت

http://www.4shared.com/video/jYFhqNdRba/__-___-____1966.html

 

- نسخه دوم با حجم 250 مگابایت

http://www.4shared.com/video/blu3sHVlba/AlMinshawyAlImran1966HDTV720Px.html

 

- اگر دقت کرده باشید آیات 96 و 97 دوبار پخش شده، یعنی تلاوت اصلی تقریباً 6 دقیقه بوده که با این تکرار حدود دو دقیقه بهش اضافه شد. نسخه ای از تلاوت که بخش تکراری ازش حذف شده رو میتونید از لینک زیر دانلود کنید:

http://www.4shared.com/video/pu1MEpRUba/menshawi_2014-6-29_egypt_TV.html

 

- و اما بهترین و باکیفیت ترین نسخه از تلاوت که دوست فاضل و بزرگوارم، استاد ماجد عزیز، شخصاً ضبط کردند و مرحمت کرده در اختیار ما قرار دادند:

part1 - part2 - part3 - part4

با توجه به تفسیر قران کریم در باره آیات تلاوت شده می بینیم چکونه استاد مقرئ الصحوة الاسلامیة المعاصره پرده از خیانتهای یهود و اسرائیل بر می دارد و توجه جهان اسلام را متوجه خطر یهود و لزوم مبارزه با آنان می کند که چگونه  هدف یهود نابودی اسلام و کعبه معظمه و تشکیل اسرائیل بزرگ است

" كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرائِيلَ إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى‏ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ" كلمه" طعام" به معناى هر خوردنى‏اى است كه جنبه غذايى داشته باشد، ولى در اصطلاح اهل حجاز تنها بر گندم اطلاق مى‏شود. به اين معنا كه اگر قيدى و قرينه‏اى با آن نباشد هر جا گفته شود، از آن معناى گندم را مى‏فهمند. و كلمه" حل" در مقابل حرمت است.

و گويا اين معنا را از آنجا بخود گرفته، و حلال را از اين جهت حلال گفته‏اند كه كلمه" حل" در اصل به معناى باز كردن گره است هم چنان كه در مقابل آن كلمه" عقد" به معناى گره و گره زدن و پاى بستن است. و گره باز كردن نوعى آزاد كردن است. و حلال بودن چيزى براى انسان نيز نوعى آزادى است براى او. و كلمه" اسرائيل" در اصل نام يعقوب پيغمبر (ع) بوده است و او را بدين سبب اسرائيل ناميده بودند كه سخت در راه خدا مجاهدت مى‏كرده و موفق و مظفر به آن بوده است. از سوى ديگر اهل كتاب هم اين كلمه را به كسى اطلاق مى‏كنند كه مظفر و غالب بر خدا باشد و چون معتقدند كه يعقوب با خدا در محلى بنام فنيئيل كشتى گرفته، و پشت خدا را به خاك رسانده. «1» لذا او را اسرائيل ناميدند. و اين از سخنانى است كه قرآن آن را تكذيب، و عقل هم آن را محال مى‏داند و جمله:" إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى‏ نَفْسِهِ" اين جمله استثنايى است از طعام نام برده در بالا و جمله:" مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ" متعلق است به كلمه" كان" كه در جمله اولى قرار داشت. و معناى آيه اين است كه: خداى تعالى قبل از نزول تورات چيزى از خوردنى‏ها را بر بنى اسرائيل حرام نكرده بود مگر همانهايى را كه يعقوب بر خودش حرام كرده بود.

__________________________________________________

 (1) نقل از تورات ص 50.

و در جمله:" قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ" اين مقدار دلالت هست بر اينكه، بنى اسرائيل قبل از نزول تورات منكر حليت همه طعامها بوده‏اند. اصول عقايد آنان نيز بر اين معنا دلالت دارد، چون بنى اسرائيل معتقد بوده‏اند بر اينكه نسخ شدن احكام از محالات است كه تفصيل اين عقيده آنان در تفسير آيه:" ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها ..." «1»

گذشت.

پس يهود بالطبع نمى‏توانسته‏اند مضمون آيه زير را بپذيرند كه فرموده: فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ" «2».

و همچنين از دو آيه بعد، كه مى‏فرمايد:" قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً ..."

بدست مى‏آيد كه يهود همين انكار خود را (اينكه قبل از تورات همه طعامها بر آنان حلال بوده ولى به خاطر ظلمى كه كردند حلالهايى بر آنها حرام شده) وسيله‏اى قرار داده بودند براى القاى شبهه بر مسلمين و اعتراض بر گفتار رسول خدا ص كه از ناحيه پروردگارش به مسلمانان خبر مى‏داد كه دين همانا ملت ابراهيم است و حنيف است. يعنى ملت فطرى است، افراط و تفريط در آن نيست و اين، چگونه ممكن بود با اينكه بنا به گفته آنها (يهوديان) ابراهيم يهودى و بر شريعت تورات بود و چگونه ممكن است شريعتش مشتمل باشد بر حليت چيزى كه شريعت تورات آن را حرام مى‏داند، چون اين نسخ است و نسخ هم كه امرى محال است.

 [شبهه‏اى كه يهوديان در مساله" نسخ" القاء مى‏كردند و پاسخ به آنها در آيه:" كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا ..."]

بنا بر اين روشن شد كه آيه شريفه تنها در اين مقام است كه شبهه‏اى را كه يهود خواسته است القا كند دفع نمايد، و گويا اين شبهه را تنها براى مؤمنين القا كرده‏اند نه براى رسول خدا ص، چون خداى تعالى غالبا وقتى مى‏خواهد شبهه‏اى را از يهود دفع كند عين آن را نقل مى‏نمايد، مانند آيه:" وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ" «3» و آيه: وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً" «4» و آيه:" وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ" «5» و آيات بسيار ديگر.

و همچنين آيه:

__________________________________________________

 (1)" سوره بقره، آيه 106".

 (2)" پس به خاطر ظلمى كه از ناحيه يهود سر زد، طيباتى راى كه بر آنان حلال بود، حرام كرديم.

" سوره نساء، آيه 160". [.....]

 (3)" سوره مائده، آيه 64".

 (4)" سوره بقره، آيه 80".

 (5)" سوره بقره، آيه 88".

" قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقاً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ كافِرِينَ" «1» كه چند آيه بعد از آيات مورد بحث است.

ولى در آيه مورد بحث عين شبهه را نقل كرده و اين ظهور در آن دارد كه يهود اين سخن را به رسول خدا ص نگفته‏اند. بلكه اين شبهه‏اى بوده كه براى مؤمنين القاء مى‏كردند و هر وقت به مؤمنين برمى‏خوردند، ضمن گفتگو آن را مى‏گنجاند. و حاصلش اين است كه به مؤمنين مى‏گفتند: اين پيغمبر شما چگونه ممكن است صادق باشد با اينكه از نسخ (يك مساله محال و نشدنى) خبر مى‏دهد و مى‏گويد: خداى تعالى فقط به خاطر ظلمى كه بنى اسرائيل كردند، طيبات را بر آنان حرام كرد، و اين تحريم وقتى صادق است كه قبلا آن طيبات حلال بوده باشد و اين همان نسخ است كه بر خداى تعالى جائز نيست، چون محرمات دائما محرم است و ممكن نيست حكم خدا تغيير كند.

حاصل جوابى كه رسول خدا ص به تعليم خداى تعالى داده، اين است كه تورات ناطق است، به اينكه همه طعامها قبل از نازل شدن تورات حلال بوده و اگر قبول نداريد توراتتان را بياوريد و بخوانيد آن وقت معلوم مى‏شود كه شما صادقيد يا نه. (اين سؤال و جواب چيزى است كه از مجموع آيه:" كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرائِيلَ ... إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ" استفاده مى‏شود.) و اگر اين را نمى‏پذيريد و حاضر نيستيد تورات را بياوريد و بخوانيد، پس اعتراف كنيد كه به خداى تعالى دروغ مى‏بنديد، و ستمكار هستيد. و اين مطلبى است كه از جمله" فَمَنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ‏

 ... هُمُ الظَّالِمُونَ"

 استفاده مى‏شود.

و با اين بيانى كه كردم معلوم شد من در دعوتم صادقم، پس ملت و كيش مرا كه همان كيش ابراهيم است و حنيف است بپذيريد. (و اين معنا از جمله" قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً ..." استفاده مى‏شود).

اين بود بيانى كه ما در توضيح معناى آيه داشتيم. ولى مفسرين در اين باره بيانات مختلف ديگرى دارند، و على اى حال، همه قبول دارند كه آيه شريفه متعرض بيان شبهه‏اى است كه يهود وارد كرده‏اند، شبهه‏اى كه همانطور كه گفتيم، مربوط به مساله نسخ است.

 [دو قول بى اعتبار در مورد شبهه القايى يهود و در مورد تحريم اسرائيل برخى طعام‏ها را بر خود]

از ميان بيانات مذكور عجيب‏تر از همه، بيان بعضى از مفسرين است كه گفته‏اند: آيه شريفه در مقام پاسخ به شبهه‏اى است كه يهود در مساله نسخ دارد، و تقرير شبهه اين است كه يهود همواره مى‏گفت: اين محمد! اگر تو بر كيش ابراهيم و ساير پيامبران هستى هم چنان كه ادعا مى‏كنى پس چرا آنچه بر ابراهيم و بر انبيا حرام بوده، از قبيل: گوشت شتر و غيره را حلال مى‏كنى؟ و تو بايد بدانى بعد از اين عمل، يعنى مباح كردن محرمات بر انبياى ديگر، نمى‏توانى ادعا كنى كه انبيا را قبول دارى، و مصدق و موافق دين ايشانى. و نيز نمى‏توانى تنها سخن از ابراهيم بگويى و ادعا كنى كه من از همه به او نزديك‏تر و سزاوارترم.

و حاصل پاسخى كه خداى تعالى داده اين است كه تمامى خوردنى‏ها براى همه مردم و از آن جمله براى بنى اسرائيل حلال بوده، و ليكن بنى اسرائيل به دست خود و به خاطر گناهانى كه مرتكب شدند، چيزهايى را بر خود حرام كردند، به اين معنا كه خدا به كيفر آن سيئات، آن چيزها را بر آنان تحريم كرد، هم چنان كه در جاى ديگر فرمود:" فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ" «1».

پس منظور از كلمه" اسرائيل" يعقوب نيست، بلكه دودمان اسرائيل (بنى اسرائيل) است. هم چنان كه خود يهوديان هم اين كلمه را در معناى بنى اسرائيل استعمال مى‏كنند.

و معناى اينكه به دست خود، بر خود حرام كردند، اين است كه: به دست خود كارهاى زشتى كردند و خدا آن طيبات را بر آنان تحريم كرد. و جمله:" مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ" متعلق به جمله" حَرَّمَ إِسْرائِيلُ" است. و اگر منظور از كلمه" اسرائيل" يعقوب مى‏بود، بايد جمله:" مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ" لغو و كلامى زايد باشد، چون بديهى بود كه يعقوب قبل از تورات زندگى مى‏كرده است. پس ديگر لازم نبود اين قيد را در كلام بياورد." اين بود خلاصه بيان آن مفسر."

بعضى ديگر نظير همين بيان را آورده‏اند، با اين تفاوت كه گفته‏اند: منظور از تحريم بنى اسرائيل بر خود، اين نيست كه وحى خداى سبحان طيباتى را بر آنان حرام كرده باشد، مثلا:

بخاطر ظلمى كه كرده بودند، خدا به وسيله وحى به يكى از انبيايش آنها را تحريم كرده باشد، بلكه خود بنى اسرائيل آنها را بر خود حرام كرده بودند، همانطور كه عرب جاهليت بنا به حكايت خداى تعالى در كتابش، چيزهايى را بر خود حرام مى‏كردند.

همه اينها تكلفى مرتكب شده‏اند كه اهل خبره آن را نمى‏پسندد. و كلام را از مجراى خودش خارج كرده‏اند، و عمده چيزى كه باعث شده اين دو مفسر اينطور خود را به زحمت بيندازند جمله:" مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ" است كه آن را متعلق به جمله" حَرَّمَ إِسْرائِيلُ" گرفته‏اند، با اينكه متعلق به جمله:" كانَ حِلًّا ..." است كه در صدر كلام قرار دارد. و جمله" إِلَّا ما حَرَّمَ ..." استثنايى معترضه است.

 

__________________________________________________

 (1) بخاطر ظلمى كه از يهوديان سر زد، طيباتى را كه بر ايشان حلال بود، بر آنان تحريم كرديم.

" سوره نساء آيه 160".

از اينجا روشن مى‏شود كه براى رو به راه شدن معناى آيه، هيچ حاجتى نيست به اينكه كلمه" اسرائيل" را به معناى" بنى اسرائيل" بگيريم، همانطور كه اين دو مفسر گرفته و پنداشته‏اند، بدون اين توجيه، معناى آيه تمام نمى‏شود.

علاوه بر اين هر چند جايز است كلمه اسرائيل را بر بنى اسرائيل اطلاق كنيم، همانطور كه كلمات: بكر، تغلب، نزار و عدنان را بر، بنى بكر، بنى تغلب، بنى نزار و بنى عدنان اطلاق مى‏كنند، و ليكن در خصوص بنى اسرائيل، از حيث وقوع استعمالى نزد عرب غير معهود است. و در زمان نزول آيه، چنين استعمالى در عرب واقع نشده و قرآن كريم هم چنين مسلكى را در اين كلمه (در غير اين موارد كه آقايان ادعا مى‏كنند) اتخاذ نكرده با اينكه در قرآن كريم قريب به چهل مورد كلمه" بنى اسرائيل" آمده كه يكى از همان موارد خود آيه مورد بحث است كه مى‏فرمايد:" كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرائِيلَ إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى‏ نَفْسِهِ ..."

از آقايان بايد پرسيد: بنا بر نظريه آنان چه فرقى بين دو مورد بود كه در يك آيه يك بار تعبير كرد به" بنى اسرائيل" و بار ديگر به" اسرائيل" با اينكه مقام از روشن‏ترين مقام اشتباه است. و براى نادرستى كلام اين دو مفسر براى خواننده، همين كافى است كه جمع كثيرى از مفسرين همين طور فهميده‏اند كه مراد از اين كلمه" يعقوب" است نه دودمان وى. و از بهترين شواهد بر اينكه منظور خود يعقوب است، جمله:" على نفسه" است كه در آن ضمير مفرد مذكر آمده است. و اگر منظور جمعيت بنى اسرائيل بود، بايد يا مى‏فرمود:" الا ما حرم اسرائيل على نفسها" و به اعتبار جماعت ضمير مؤنث به ايشان برگرداند و يا بفرمايد:" على نفسهم".

" قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ"" بگو، پس تورات را بياوريد و بخوانيد، اگر راست مى‏گوئيد." يعنى اين كار را بكنيد تا روشن شود كه كداميك از دو فريق بر حقند، ما يا شما؟ و اين جمله جوابى است كه خداى تعالى بر پيامبرش القاء فرموده است.

" فَمَنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ"

 از ظاهر اين آيه بر مى‏آيد كه كلام خداى تعالى و خطابى از جناب او به پيامبرش باشد، بنا بر اين منظور از آن اين است كه رسول گرامى خود را خوشدل سازد، كه دشمنان يهوديش (با بيانى كه گذشت) ستمكارند. چون بر خدا دروغ مى‏بندند، و هم تعريضى است بر يهود، و جريان كلام بر سبيل كنايه است.                       

 و اما اينكه تتمه كلام رسول خدا ص باشد، احتمالى است كه با ظاهر آيه نمى‏سازد چون در جمله:" مِنْ بَعْدِ ذلِكَ"

" كاف" خطاب به مفرد آمده. و اگر كلام رسول خدا ص بود قهرا اين خطاب به عموم مى‏بود و مى‏بايست به صورت" ذلكم" مى‏آمد.

و به هر حال چه تتمه كلام خدا باشد و چه كلام رسول خدا ص، در اين جهت حرفى نيست كه كلام بر سبيل كنايه جريان يافته، مطلب مسلم خود را در برابر خصم با ترديد و يا بگو، سربسته آورد. تا جايى براى قبول آن در دل خصم باز كند، نظير آيه:" إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى‏ هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ- ما و يا شما بر طريق هدايت و يا در ضلالت آشكاريم" «1» كه بر همين روش جارى شده است.

 [ظلم، قبل از روشن شدن حقيقت براى ظالم، محقق نمى‏شود]

در جمله:" مِنْ بَعْدِ ذلِكَ"

 كلمه" ذلك" اشاره است به بيان و حجتى كه قبلا آورده بود. در اينجا سؤالى پيش مى‏آيد و آن اين است كه: مفترى دروغ‏پرداز هميشه ظالم است، چرا فرمود: بعد از اين بيان ظالمند؟ جوابش اين است: هم چنان كه ديگران گفته‏اند: ظلم قبل از روشن شدن حقيقت محقق نمى‏شود و قصر در جمله:" فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ‏

- ايشانند ستمكاران"، قصر قلب است. چه اينكه از كلام خداى تعالى باشد و چه تتمه كلام رسول خدا ص باشد. (و به جاى اينكه عمل آنان را منحصر در ظلم كند و بفهماند غير از ظلم، نام ديگرى نمى‏توان بر عمل آنان نهاد، از باب مبالغه، ظلم را منحصر در عمل آنان كرده و ظالم را منحصر در ايشان نموده، فرمود، تنها ايشان ستمكارانند" مترجم".)

" قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً ..."

يعنى: وقتى معلوم شد در آنچه به شما خبر مى‏دهم و دعوتتان مى‏كنم، حق با من است، پس مرا پيروى كنيد و به دين من درآئيد و اعتراف كنيد به اينكه گوشت شتر حلال است و همچنين همه طيبات كه خدا حلالش كرده، حلال است و اگر قبلا بر شما حرام كرده بود، به عنوان مجازات و عقوبت ظلم شما بوده، هم چنان كه خود خداى تعالى اينطور خبر داده است.

پس جمله:" فَاتَّبِعُوا ..." به منزله كنايه است از پيروى دين رسول خدا ص و اگر نام دين آن جناب را نبرد و به جاى آن فرمود: پيروى كنيد دين ابراهيم را براى اين بود كه مخاطبين اين خطاب دين ابراهيم را قبول داشتند. خواست اشاره كند به اينكه: دين اسلام هم كه من شما را به آن دعوت مى‏كنم همان دين حنيف و فطرى ابراهيم است. چون دين فطرى هيچگاه انسان را از خوردن گوشت پاكيزه و رزقهاى پاكيزه ديگر جلوگيرى نمى‏كند.

__________________________________________________

 (1)" سوره سبأ، آيه 24".

                        ترجمه الميزان، ج‏3، ص: 540

بحث روايتى [ (روايتى در باره حرام نمودن اسرائيل گوشت شتر را بر خود)]

در كافى و تفسير عياشى از امام صادق ع روايت شده كه فرمود:" اسرائيل را وضع چنين بود كه هر وقت گوشت شتر مى‏خورد، دردى كه در خاصره داشت، شديد مى‏شد از اين رو اين گوشت را بر خود حرام كرد، و اين قبل از نزول تورات بود و بعد از نزول تورات نه آن را تحريم كرد و نه خودش از آن گوشت خورد." «1» «2»

مؤلف: قريب به اين روايت از طريق اهل سنت و جماعت نيز نقل شده است. و اينكه در روايت فرمود:" نه آن را تحريم كرد و نه خود از آن گوشت خورد." منظور اسرائيل نيست، چون اسرائيل در آن زمان زنده نبود، بلكه منظور موسى ع است و اگر نام موسى را نبرد، براى اين بود كه مقام، دلالت بر آن مى‏كرد. و احتمال هم دارد كه جمله:" و لم ياكله"- با ضمه ياء و تشديد كاف- از مصدر" تاكيل" باشد- يعنى تمكين از خوردن- و معنايش اين باشد كه:

موسى نه آن را حرام كرد و نه در اختيار كسى قرار داد تا بخورد. چون از كتاب تاج استفاده مى‏شود كه باب تفعيل و باب مفاعله از ماده" اكل- خوردن" به يك معنا است. و چون باب مفاعله آن، يعنى مؤاكله به معناى هم غذا شدن است، قهرا تاكيل هم به همين معنا خواهد بود.

__________________________________________________

 (1) تفسير عياشى ج 1 ص 184 ش 86 ط تهران.

 (2) كافى ج 5 ص 306 ح 9.

[سوره آل‏عمران (3): آيات 96 تا 97]

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ (96) فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ (97)

ترجمه آيات

اولين خانه عبادتى كه براى مردم بنا نهاده شد، آن خانه‏اى است كه در مكه واقع است، خانه‏اى پر بركت كه مايه هدايت همه عالميان است (96).

در آن خانه آياتى روشن و مقام ابراهيم هست و هر كس داخل آن شود، ايمن است و بر هر كس كه مستطيع باشد، زيارت آن خانه واجب است. و هر كس به اين حكم خدا كفر بورزد، خدا از همه عالم بى‏نياز است (97)

. بيان آيات

اين دو آيه، به يك شبهه ديگر يهود پاسخ مى‏دهد. شبهه‏اى كه باز از جهت نسخ بر مؤمنين وارد مى‏كردند. و آن شبهه در مساله قبله و برگشتن آن از مسجد الاقصى به مسجد الحرام پيش آمد كه در تفسير آيه:" فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ ..." «1» گفتيم: برگشتن قبله

__________________________________________________

 (1)" سوره بقره، آيه 144".

يكى از امور مهمى بود كه تاثيرهاى عميقى- هم مادى و هم معنوى- در زندگى اهل كتاب و مخصوصا يهود گذاشت. علاوه بر اينكه با عقيده آنان به محال بودن نسخ سازگار نبود، به خاطر همين جهات، بعد از آمدن حكم قبله و برگشتن آن به طرف مكه تا مدتهاى مديد مشاجره و بگومگوى آنان با مسلمين به درازا كشيد.

 [پاسخ به شبهه‏اى ديگر كه يهود در مورد تغيير قبله و نسخ القاء مى‏كردند در آيه:" إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ ..."]

و آنچه از آيه مورد بحث بر مى‏آيد اين است كه يهوديان در القاى شبهه، هم شبهه نسخ را پيش كشيده بودند و هم شبهه انتساب حكم به ملت ابراهيم را. در نتيجه حاصل شبهه آنان اين مى‏شود كه چگونه ممكن است، در ملت ابراهيم مكه قبله شود با اينكه خداى تعالى در اين ملت، بيت المقدس را قبله كرده و آيا اين سخن غير از نسخ چيز ديگرى است؟ با اينكه نسخ در ملت حقه ابراهيم محال و باطل است.

آيه شريفه جواب داده كه كعبه قبل از ساير معابد براى عبادت ساخته شده چون اين خانه را ابراهيم ساخت و بيت المقدس را سليمان بنا نهاد كه قرنها بعد از ابراهيم بوده است.

" إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ ..."

كلمه" بيت" معنايش معروف است و مراد از" وضع بيت" براى مردم، ساختن و معين كردن آن براى عبادت مردم است، براى اينكه مردم آن را وسيله‏اى قرار دهند براى پرستش خداى سبحان، و از دور و نزديك به همين منظور به طرف آن روانه شوند و يا به طرف آن عبادت كنند، و آثارى ديگر بر آن مترتب سازند. همه اينها از تعبير به" بكه" (كه به معناى محل ازدحام است) استفاده مى‏شود و مى‏فهماند كه مردم براى طواف و نماز و ساير عبادات و مناسك، پيرامون اين خانه ازدحام مى‏كنند و اما اينكه اين اولين خانه‏اى باشد كه بر روى زمين براى انتفاع مردم ساخته شده باشد لفظ آيه بر آن دلالت ندارد، و نمى‏رساند كه قبل از مكه، هيچ خانه‏اى ساخته نشده بود.

و مراد از كلمه" بكه" زمين مكه است، و اگر آن را" بكه" خوانده، براى اين است كه مردم در اين سرزمين ازدحام مى‏كنند، و چه بسا گفته باشند كه بكه همان مكه است. و بكه خواندنش از باب تبديل ميم به با است، مثل اينكه كلمه" لازم" را لازب، و كلمه" راتم" را، راتب تلفظ نموده و نيز در كلماتى ديگر اين تركيب را مرتكب مى‏شوند. بعضى ديگر گفته‏اند:

بكه غير مكه است. مكه نام شهر است، ولى بكه، نام حرم است بعضى ديگر گفته‏اند: نام مسجد الحرام است. و بعضى ديگر گفته‏اند: نام خصوص محل طواف است.

 [معناى" مبارك بودن" و" هدايت بودن" بيت اللَّه الحرام‏]

كلمه" مبارك" از مصدر" مباركه" باب مفاعله از ثلاثى مجرد" بركت" است و بركت به معناى خير بسيار، و مبارك به معناى محلى است كه خير كثير بدانجا افاضه مى‏شود.

 و اين كلمه هر چند در بركات دنيوى و اخروى (هر دو) استعمال مى‏شوند، الا اينكه از ظاهر مقابل قرار گرفتنش با جمله" هُدىً لِلْعالَمِينَ" بر مى‏آيد كه: مراد از آن افاضه بركات دنيوى است، كه عمده آن وفور ارزاق و بسيار شدن انگيزه‏ها براى عمران و آباد كردن آن، با حضور و تجمع در آن براى زيارت و عبادت و نيز انگيزه‏ها براى احترام آن است.

در نتيجه، برگشت معناى اين آيه، به معناى آيه زير است كه مى‏فرمايد:" رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ" «1».

اين بود معناى مبارك بودن بيت، و اما هدايت بودنش به اين است كه خداى تعالى با تاسيس آن و تشريع عباداتى در آن، سعادت آخرتى مردم را به ايشان نشان دهد و علاوه بر آن ايشان را به كرامت و قرب خدا برساند. و بيت الحرام از روزى كه به دست ابراهيم ساخته شد، اين خاصيت هدايت را داشته و همواره مقصد قاصدان و معبد عابدان بوده است.

قرآن كريم هم دلالت مى‏كند بر اينكه حج و مراسمش براى اولين بار در زمان ابراهيم ع و بعد از فراغتش از بناى آن تشريع شد و خداى تعالى در اين باره فرمود:" وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ" «2».

و نيز در خطاب به ابراهيم مى‏فرمايد:" وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى‏ كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ." «3» و اين آيه به طورى كه ملاحظه مى‏كنيد دلالت دارد بر اينكه اين اعلام و دعوت با اجابت عموم مردم، چه نزديكان و چه مردم دور از عشاير و قبايل روبرو خواهد شد و نيز قرآن دلالت مى‏كند بر اينكه اين شعار الهى تا زمان شعيب، بر استقرار و معروفيتش در بين مردم باقى بوده است. براى اينكه در گفت و گويى كه از موسى و شعيب حكايت مى‏كند، از قول شعيب مى‏فرمايد:

" إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ"

__________________________________________________

 (1) اى پروردگار ما، من ذريه خودم راى در ذره‏اى خشك و بى‏گياه، نزد بيت الحرامت سكونت دادم. اى پروردگار ما، تا نماز بپا دارند. پس دلهايى از مردم راى متمايل به سويشان كن، و از ميوه‏ها روزيشان ده، باشد كه شكرگزارى كنند." سوره ابراهيم، آيه 37".

 (2) ما به ابراهيم و اسماعيل عهد كرديم كه بايد خانه مرا براى طواف كنندگان و اهل اعتكاف، و ركوع و سجود پاك سازيد." سوره بقره، آيه 125".

 (3) مراسم حج راى در مردم اعلام كن، تا از هر نقطه دور، پاى پياده و بر مركب‏هاى لاغر نزدت آيند.

" سوره حج، آيه 27".

 

 

سه شنبه 10 تیر1393 ساعت: 15:18 توسط:هادوی
همین الآن فکری به ذهنم رسید؛ احتمال تشیع استاد در اواخر عمر زیاد است و هر دو فیلم استاد نیز در این برهه اجرا شده است. عجیب نیست با این که امکان فیلم برداری هنوز میسر بوده ، هنگام گفتن صدق الله فیلم تمام و صفحه دیگری می آید؟ شاید استاد گفته صدق الله العلی العظیم ولی به خاطر وجود لفظ مبارک العلی این بخش سانسور شده است. اگر می توانید بیایید با کمک هم این دو صدق الله را با تمامی صدق الله های استاد مقایسه کنیم تا اگر با صدق الله ای در تلاوتی دیگر یکی بود (از طریق مقایسه فرکانس صوتی بسیار آسان ولی وقت گیر است) به صحت تشیع ایشان امیدوار شویم. ممکن است نگه داشتن فیلم ها در آرشیو هم به تشیع استاد در اواخر عمر مربوط باشد.
امیدوارم تحقیق بیشتری بکنید. یا علی......
 
پاسخ:
این هم نظر خوبیه که اگر ثابت بشه دلیل خیلی قوی بر تشیعشون هست
اما اگر هم ثابت نشه و صدق الله العظیم گفته باشه دلیل بر عدم تشیعشون نیست چون اولا صدق الله العظیم یا علی العظیم اسم خداوند تبارک و تعالی است بعد هم همانطوری که استاد احمد رزیقی به استاد طوسی گفتند ایشون تقیه می کرده ولی دلایل زیادی برای تشیعشون هست
ما تا جایی که از دسمون بر می اومد این چند دلیل رو جمع کردیم تا دوستان دیگه دلایل بیشتری جمع کنن البته ان شاءالله بزودی شیخ تاج الدین الهلالی ایران میان پسر دختر عموی مادر استاد منشاوی هستند از ایشون هم قراره بپرسیم البته ایشون قرار بود قبل از ماه رمضان ایران بیان که به تعویق افتاده
اسفند هم دو هفته ای قم بودند و تدریس داشتن اما ما متوجه نبودیم یعنی نمی دونستیم با استاد منشاوی فامیل هستن و هم در باره منشاوی این تحقیقات را شروع نکرده بودیم
موضوع: تلاوت از سوره مبارکه ال عمران | أضاف: alminshavy (04.06.2015)
مشاهده: 188
مجموع نظرات: 0
avatar
جستجو
آموزش تجوید
تجوید استاد منشاوی از همه قراء صحیح تر است با دقت در دو فیلم تصویری کوتاه ال عمران و انعام می توان به خوبی تجوید فراگرفت در زیر اداء کسبت فی ایمانها خیرا به انتقال از استفال به به استعلاء دوباره استعلاء بعد تفخیم را توجه شود
آنلاین
Block content
ورود به پایگاه
عیمه
گفتگوی زنده
200
شمارشگر پایگاه
نظر سنجی
قيم موقعي
مجموع الردود: 5

Copyright MyCorp © 2024
استضافة مجانية - uCoz